به عنوان یک مدیر کسب و کار، به عنوان یک هم بنیانگذار استارتاپ و اصلا به عنوان یک فرد علاقهمند، باید با اصطلاحات کارآفرینی و استارتاپی و تخصصی آشنا باشید.
چراکه ممکن است صرفا آشنایی با یک کلمه، کل تصمیماتی که قرار است در زمان حال یا آینده برای کسب و کارتان بگیرید را تغییر بدهید. به زبان دیگر ممکن است آشنایی با یک کلمه تخصصی در این حوزه، باعث اخذ تصمیماتی شود که بیزینستان را با هزینه کم رشد بدهد.
اصطلاحات تخصصی کارآفرینی
در ابتدای مقاله با اصطلاحات عمومی و تخصصی کارآفرینی آشنا میشوید و بعد از آن به سراغ آندسته از اصطلاحات کسب و کار میرویم که به رشد و توسعه بیزینس کمک میکند. با من همراه باشید.
کارآفرین یا Entrepreneur
در مورد کلمه کارآفرین دو تعریف وجود دارد. در تعریف اول هر شخصی که موفق به راهاندازی یک کسب و کار اشتغال چند نفر شده باشد، کارآفرین است. اما در تعریف دوم، آن کسی کارآفرین است که بتواند با ایدههای مختلف، چندین کسب و کار مختلف راهاندازی کرده و اشتغال زیادی به وجود بیاورد.
CEO
قطعا یکی از اصطلاحات کارآفرینی واژه CEO است. شاید قبلا کلمه CEO را در مقابل نام بعضی از افراد در شبکههای اجتماعی مثل توییتر یا اینستاگرام دیده باشید. در واقع CEO به معنی سِمت مدیر عامل یک شرکت، سازمان و… است.
بنیانگذار یا Founder
آن شخصی که اقدام به راهاندازی یک استارتاپ یا کسب و کار میکند را با نام بنیانگذار یا Founder میشناسند. این کلمه از زمانی که دنیای استارتاپ رشد کرده، بیشتر شنیده میشود.
همبنیانگذار یا Co-Founder
خیلی از استارتاپها، با مشارکت دو یا چند نفر راه اندازی میشوند. در ادامه این افراد با نام همبنیانگذار یا همان Co-Founder شناخته میشوند.
مربی یا Mentor
مربی یک انسان با تجربه و متخصص است که میتواند به اعضای تیم سازمان شما در راستای رسیدن به هدف نهایی بیزینس آموزش داده و آنها را در مسیر هدایت کند. اصولا این فرد آگاهی خوبی نسبت به کل سازمان و اهداف آن دارد.
استارتاپ یا Startup
کلمه استارتاپ در لغت به کسب و کار نوپا ترجمه میشود. اما در معنی دقیقتر، همانطور که investopedia هم گفته، کلمه استارتاپ به کسب و کاری اشاره میکند که اصولا با هزینه اندک به دست یک یا چند کارآفرین راهاندازی شده و هدفش ارائه یک محصول یا خدمات خاص است.
تکشاخ یا Unicorn
در دنیای کارآفرینی، به آندسته از استارتاپهایی که بیشتر از 1 میلیارد دلار ارزشگذاری میشوند، استارتاپ تک شاخ میگویند! مثلا در حال حاضر، کسب و کارهایی مثل اینستاگرام، SpaceX، اوبر، پینترست و… تک شاخ محسوب میشوند.
بوم مدل کسب و کار یا Business Model Canvas
بوم مدل کسب و کار یک برگه یا یک صفحه اینترنتی است که 9 بخش دارد و 9 بخش کسب و کار شما را توصیف میکند. مثلا اینکه ارزش کسب و کار شما برای مشتریان چیست؟ چه کسانی مشتریان شما هستند و… . یک کسب و کار موفق قطعا نیاز به وجود این بوم داشته تا بتواند فعالیتهایش را بهدرستی پیش ببرد.
طرح کسب و کار یا Business Plan
طرح کسب و کار هم یک برگه یا صفحه اینترنتی است. اما در این صفحه باید اطلاعاتی از کسب و کارتان مثل تاریخچه آن، دستاوردهای فعلی و همینطور پیشبینی آن را ارائه کنید. اصولا طرح کسب و کار را برای این میسازند که در اختیار سرمایهگذار یا سرمایهگذاران احتمالی قرار بگیرد.
شتابدهنده
شتابدهندهها در واقع یک سری کسب و کار و شرکت هستند. این مراکز هدفشان حمایت از کسب و کارهای نوپا و سرمایهگذاری روی آنهاست. اصولا شتابدهندهها از میان استارتاپها و تیمهای مختلفی که وجود دارند، چند تایی را به عنوان استارتاپ منتخب برگزیده و آنها را از نظر مالی حمایت میکنند. همینطور ممکن است شتابدهندهها به کسب و کارهای منتخب خدماتی مثل فضای کار، آموزش و… هم ارائه کنند.
البته دقت کنید، در اغلب مواقع شتابدهنده در ازای ارائه این خدمات و شرایط، سهام بخشی از کسب و کار، چیزی بین 5 تا 50 درصد یا گاها بیشتر را برای خودش برمیدارد.
سرمایهگذار خطرپذیر (VC)
سرمایهگذاران خطرپذیر آن دستهای از سرمایهگذاران هستند که حاضر میشوند سرمایهشان را روی استارتاپهای پرریسک سرمایهگذاری کنند. این یعنی آنها حاضرند با اینکه احتمال دارد یک کسب و کار به موفقیت نرسد، روی آن سرمایهگذاری کنند. چرا؟ در واقع هدف آنها پیدا کردن سوژههایی است که در عین پرریسک بودن، احتمال بازگشت سرمایه سریع و بسیار زیاد دارند. این یعنی کسب و کاری که در یک طرف ممکن است کل سرمایهشان را نابود کرده و در طرف دیگر امکان دارد همه هزینهها را چند برابر برگرداند.
سرمایهگذار فرشته
سرمایهگذاران فرشته آن افرادی هستند که به شرکت خاصی وابستگی ندارند و به تصمیم خودشان، اقدام به سرمایهگذاری روی یک کسب و کار میکنند. در ازای این سرمایهگذاری، آنها بخشی از سهام استارتاپ را دریافت میکنند. همینطور اصولا آنها در ازای این سرمایهگذاری اقدام به دخالت در مدیریت و کارهای فنی را نکرده و صرفا در نقش سرمایهگذار هستند.
محکزنی یا Benchmark
سرمایهگذاران قبل از اینکه بخواهند روی یک استارتاپ سرمایهگذاری کنند، باید مطمئن شوند که کسب و کار مورد نظر واقعا احتمال به موفقیت رسیدن دارد یا نه. به همین دلیل از روشهای مختلف برای محکزنی آن استفاده کرده و در نهایت تصمیمشان را در موردش میگیرند.
عرضه عمومی در بورس
خیلی از شرکتهای بزرگ بعد از مدتی اقدام به عرضه بخشی از سهام کسب و کارشان در بورس کشور میکنند. مثلا شرکتهایی مثل مایکروسافت و آمازون در گذشته این کار را کردهاند و در آینده هم قرار است دیجی کالا بخشی از سهامش را در بورس ایران به عرضه بگذارد. به این ترتیب صاحب بخشی از سهام شرکت، مردم عادی خواهند بود و ارزش سهام هم با تغییرات بازار بورس، بالا و پایین میشود.
NDA
این کلمه در واقع مخفف عبارت Nondisclosure agreement و به یک توافقنامه برای عدم افشای اطلاعات اشاره دارد. مثلا یک شرکت سئو که با استارتاپی برای بهینه سازی وب سایت آنها همکاری میکند، در صورت وجود قرارداد NDA متعهد به این میشود که از تمامی اطلاعات این کسب و کار محافظت کرده و مطمئن شود که هیچ کدام از آنها افشا نمیشود. در صورت نقض این قانون، شرکت متعهد شده باید اقدام به پرداخت جریمه نقدی یا غیر نقدی تعیینشده در قرارداد کند.
Vesting
خیلی از استارتاپهایی که در ابتدای کار قصد دارند با حقوق کم نیرو استخدام کنند، به نیروهای کلیدی و موسسان، یک سهم مشخص از کسب و کار را میدهند. مثلا هر فرد 5 درصد از سهام کسب و کار.
اما در ادامه ممکن است در همان ابتدای کار بعضی از اعضا بخواهند از کسب و کار جدا شوند و به این ترتیب بدون کمترین زحمت ممکن، سهامشان را دریافت کرده و خب به استارتاپ ضربه بزنند.
اما اگر از همان ابتدا از روش Vesting جلو بروند، این مشکل به وجود نمیآیند. چراکه در این روش، سهام افراد بعد از گذشت مدتی آزاد میشود. این یعنی اگر قرار است شما از یک استارتاپ 5 درصد سهم بگیرید، در 1 سال اول 10 درصد آن، در سال دوم 20 درصد و در سال پنجم کل آن برایتان آزاد میشود.
CAC
این کلمه به عبارت Customer Acquisition Cost یا هزینه مورد نیاز برای جذب مشتری اشاره دارد. این یعنی شما برای جذب کردن هر مشتری به کسب و کارتان از روشهای بازاریابی، تبلیغات و دیگر روشها، باید چقدر هزینه صرف کنید؟ به دست آوردن این عدد اهمیت زیادی دارد چون باید در تعیین بودجه بازاریابی به آن توجه کنید.
حباب یا Bubble
در واقع کلمه حباب یک کلمه تخصصی در دنیای سرمایه است. بهطور کلی حباب به این اشاره دارد که ارزش یا قیمتها در یک حوزه بیشتر از چیزی که هست، بالا رفته. مثلا زمانی که میگویند قیمت مسکن حباب دارد، یعنی ارزش واقعی آن از ارزشی که روی ملکها گذاشته شده کمتر است.
در دنیای کسب و کار و کارآفرینی، معروفترین حبابی که اتفاق افتاده مربوط به چندین سال پیش و در آمریکاست که با اسم “حباب دات کام” شناخته میشود. در این زمان در آمریکا تعداد زیادی کسب و کار و استارتاپ به وجود آمدند که به دلیل جو روانی موجود، ارزش حبابدار زیادی برایشان در نظر گرفته شد.
در نهایت بازارهای حبابدار، بعد از مدتی با کاهش شدید ارزش روبرو شده و در این میان قیمتها و ارزشها بسیار کاهش پیدا میکند. مثلا در جریان همین ترکیدن حباب دات کام تعداد زیادی کسب و کار ورشکسته شده و خیلی از سرمایهگذاران ضررهای زیادی دیدند.
وردپرس
در مقاله اصطلاحات دیجیتال مارکتینگ هم به این موضوع اشاره کردم که وردپرس یک سیستم مدیریت محتواست. اما به زبان سادهتر، وردپرس یک نرم افزار است که به راحتی میتوانید به کمک آن وب سایت اینترنتی مورد نظرتان را بسازید. در واقع وردپرس به شما این اجازه را میدهد که بدون نیاز به کدنویسی و با مهارت کمتر، سایت خودتان را بسازید.
طوفان فکری
طوفان فکری یکی از مهمترین اصطلاحات کارآفرینی و استارتاپ است. طوفان فکری در واقع یک نوع فعالیت ذهنی است که در آن فرد یا افراد، برای رفع یک مشکل، اقدام به ایدهدهی میکنند. در این فرآیند، بیشتر از کیفیت ایدههای ارائه شده، تعداد آن اهمیت دارد. چراکه با افزایش تعداد ایدهها، خلاقیت بیشتری به وجود آمده و احتمال به وجود آمدن ایدههای بهتر، بیشتر میشود.
نرخ مخارج یا Burn Rate
زمانی که صحبت از نرخ مخارج میشود، در واقع منظور هزینههایی است که در کسب و کار شما صرف شده. دقت کنید منظور نسبت هزینه به درآمد نیست، بلکه صرفا اینجا صحبت از هزینههاست.
نقطه سر به سر یا Break-Even Point
زمانی که در کسب و کار شما تمامی هزینهها و درآمدها یکی میشوند، به این حالت نقطه سر به سر میگویند. ممکن است در یک استارتاپ تازه راه افتاده چنین چیزی خبر از اتفاقات خوب در آینده بدهد (خروج از ضرردهی) و امکان دارد در یک کسب و کار دیگر این موضوع نشان دهنده شرایط بد باشد. (ورود به ضرردهی)
کسب و کار B2C
اگر کسب و کار شما هدفش فروش محصول یا خدمات به مصرف کننده باشد، آن یک کسب و کار B2C است. مثلا اسنپ نوعی B2C است چراکه مستقیما خدماتش را به مصرف کنندگان ارائه میکند.
کسب و کار B2B
در مقابل مورد قبلی، اگر هدف کسب و کار فروش محصول به یک کسب و کار دیگر باشد، شما B2B محسوب میشوید. مثلا یک شرکت ارائه دهنده خدمات تاکسی که به شرکتها برای رفت و آمد نیروها خدمت میدهد، B2B است.
کسب و کار B2G
علاوه بر دو مدل قبلی، یک مدل دیگر از کسب و کار هم وجود دارد که با نام B2G شناخته میشود. در این روش کسب و کار بهشکل مستقیم به دولت محصول یا خدمات میدهد. مثلا اگر شرکتی هستید که خدمات نیرویابی برای ارگانهای دولتی را دارید، B2G محسوب میشوید.
مدیریت ارتباط با مشتری یا CRM
مدیریت ارتباط مشتری یک فرآیند است که در آن سعی میکنیم ارتباط بهتری با مشتریان و مخاطبان کسب و کارمان برقرار کنیم. اصولا این فرآیند به کمک نرم افزار ارتباط با مشتری انجام میشود. این نرم افزار روی رایانه نصب شده و اطلاعات کاملی در مورد هر مشتری و مخاطب به شما میدهد.
کمپین
کلمه کمپین یکی دیگر از کلمات تخصصی در دنیای کارآفرینی و استارتاپ و البته بازاریابی است. این کلمه به یکسری اقدامات اشاره میکند. یکسری اقدامات که در نهایت به یک هدف بازاریابی یا اجتماعی ختم میشود.
مثلا برگزاری یک رویداد رایگان، یک وبینار، یک نشست خبری و یک تبلیغ در اینستاگرام که در نهایت با هدف برندسازی بیشتر برای استارتاپ شما انجام شده، یک کمپین بازاریابی است.
نرخ ریزش
هر کسب و کاری در بهترین حالت هم به دلایل مختلف مقداری از مشتریانش را از دست میدهد. کلمه نرخ ریزش یا Churn Rate به همین مشتریانی اشاره میکند که دیگر به همکاری با شما ادامه نمیدهند. مثلا اگر این ماه یک اپلیکیشن 100 مشترک پرداختکننده هزینه اشتراک داشته باشد و ماه بعد 30 نفر از آنها اشتراک را نخرند، نرخ ریزش 30 درصد است.
نرخ تبدیل یا Conversion Rate
در دنیای وب، تعداد بازدیدکنندگان بسیار زیاد است. این یعنی ممکن است در روز چند هزار یا حتی چند میلیون نفر از وب سایت شما بازدید کنند. اما خب تعداد افرادی که از بازدیدکننده به خریدار محصول تبدیل میشوند، بسیار کم است. مثلا ممکن است از هر 1000 نفر، چیزی بین 1 تا 5 نفر اقدام به خرید کنند. کلمه نرخ تبدیل در اصل به همین افراد تبدیل شده در مقابل بازدیدکننده اشاره دارد.
نکته: بعضی مواقع منظور از تبدیل نه خرید محصول، بلکه تبدیل به کسی است که آدرس ایمیل، شماره تماس و… اش را در اختیار شما قرار داده یا یک اقدام دیگر را انجام میدهد.
نرخ بازگشت سرمایه (ROI)
در کسب و کار، هر هزینهای که برای بازاریابی و تبلیغات میکنید قرار است سودی را به شما برگرداند. در ادامه پول برگشته به کسب و کار شما نسبت به هزینه صرفشده، نرخ بازگشت سرمایه است. این یعنی اگر 10 میلیون تومان برای تبلیغات هزینه کرده و در مقابل 20 میلیون تومان محصول فروخته باشید، نرخ بازگشت سرمایه 100 درصدی داشتهاید.
پذیرندگان آغازین
اصولا برای کسب و کارهایی که اقدام به معرفی یک محصول یا خدمات جدید به بازار میکنند، پذیرندگان آغازین اهمیت زیادی دارند. اینها اولین مشتریانی هستند که از محصول استفاده کرده و میتوانند با ارائه بازخورد، در بهبود آن به کسب و کار کمک کرده و حتی باعث کاهش هزینهها شوند. همینطور این پذیرندگان ممکن است باعث افزایش نفوذ شما در بازار شوند.
نوجویان یا Innovators
اینها دستهای ازمشتریان هستند که به محصولات و خدمات جدید علاقه زیادی دارند. در واقع این مخاطبان حاضرند صرفا به دلیل جدید بودن محصول شما، آن را بخرند و به دیگر موارد توجه نکنند. در اغلب صنعتها چنین مشتریانی وجود دارند.
نمونه اولیه Prototype
پروتوتایپ در واقع یک نمونه اولیه از محصول یا خدمات است که وارد بازار میکنید. مثلا اگر قصد دارید یک اپلیکیشن موبایل طراحی کنید، احتمالا ابتدا یک نمونه اولیه از آن را وارد بازار میکنید تا مطمئن شوید بازدهی خوبی داشته و خود برنامه را هم تست کنید.
مقیاسپذیر یا Scalable
کسب و کارهایی که قابلیت گسترش داشته باشد، یک کسب و کار مقیاسپذیر است. مثلا یک وب فروشگاه اینترنتی که میتوانید به راحتی تعداد محصولاتش را 2 برابر کرده و مشتریانش را افزایش دهید، یک کسب و کار مقیاسپذیر است.
اصطلاحات تخصصی استارتاپ (مناسب رشد کسب و کار)
خب، در ادامه یک سری از کلماتی که باید برای رشد بیزینس با آنها آشنا باشید را به شما معرفی میکنم. اینها کلماتی هستند که بیشتر به دنیای بازاریابی و توسعه کسب و کار ارتباط دارند. با من همراه باشید.
Gamification
گیمیفیکیشن یک تکنیک بسیار عالی برای افزایش تعامل کسب و کار با مخاطبان و در نهایت افزایش سود و رشد بیزینس است. این تکنیک، میگوید برای اینکه مخاطب را به انجام کاری وادار کنید، او را در یک بازی بیندازید. مثلا اینکه برای افزایش امتیازهایش در اپلیکیشن موبایل شما، از او درخواستهایی مثل دعوت مخاطبان جدید به برنامه داشته باشد. البته این یک نوع بسیار ساده بود.
هک رشد
هک رشد در واقع بر پیشفرض خلاقیت بوده و تکنیکی است که در آن سعی میکنیم با انجام کارهای متفاوت، با سرعت بسیار بیشتر و حسابنشده کسب و کار را رشد بدهیم. بسیاری از کسب و کارهای بزرگی که امروز در دنیای استارتاپ غرب مشاهده میکنید، به کمک همین تکنیکهای هک رشد گسترش پیدا کردهاند.
شاخص کلیدی عملکرد (KPI)
این اصطلاح تخصصی کارآفرینی هم به شدت در رشد بیزینس شما اهمیت دارد. در واقع هر شاخص عملکرد کلیدی، میزان موفقیت استارتاپ شما از یک جنبه را بررسی میکند. مثلا در یک کسب و کار اینترنتی، این شاخصها ممکن است چیزهایی مثل تعداد بازدید، نرخ تبدیل، میزان جستجوی نام برند در گوگل و… باشد.
Lean Startup یا نوپای ناب
این کلمه در واقع نام کتابی است که اریک ریس چند سال پیش آن را نوشت و بسیار مورد توجه جامعه استارتاپی جهان قرار گرفت. این کتاب نوعی روش راهاندازی و رشد استارتاپ را معرفی میکند که امروز با همین نام نوپای ناب یا Lean Startup شناخته میشود. این روش بر چیزهایی مثل مصاحبه با مخاطبان، ساخت سریع محصول و… اشاره دارد.
نیچ مارکتینگ
بازاریابی گوشهای یا نیچ مارکتینگ بیشتر از آنکه مثل اسمش یک روش بازاریابی باشد، یک نوع استراتژی برای راهاندازی کسب و کار است. این استراتژی پیشنهاد میکند به جای اینکه وارد یک بازار شلوع شوید، به یک قسمت گوشهای و کوچک بازار وارد شده و سعی کنید حتی با منابع کم در آن گوشه شناخته شوید. این استراتژی یکی از مهمترینهای دنیای کسب و کار است.
سهم بازار یا Market Share
هر بازاریابی یک اندازه دارد و خب هر کسب و کاری که در آن بازار فعالیت میکند، قطعا بخشی از این بازار و مشتریانش را به خودش اختصاص داده. به این بخش، سهم بازار یا Market Share میگویند.
MVP
MVP هم به نوعی یک استراتژی تستی برای راهاندازی کسب و کار است. در این روش به جای اینکه با یک هزینه بزرگ اقدام به راه اندازی کسب و کار کرده و بازار و ایدهتان را تست کنید، ابتدا با یک هزینه کم و در سطح کوچک کارتان را شروع میکنید. مثلا به جای طراحی سایت، با یک پیج اینستاگرام جلو میروید، به جای خرید محصول، با یک فروشنده جهت تامین محصول همکاری میکنید و… . به این ترتیب با کمترین منابع ممکن بازار و ایده را تست میکنید و از بازدهی مطمئن میشوید. حتی ممکن است میزانی سود هم به دست بیاورید و از آن برای گسترش کمک بگیرید.
شبکهسازی یا Networking
یکی از مهمترین علل موفقیت کسب و کارهای مختلف، ارتباطاتی است که دارند. شبکهسازی هم در اصل به این اشاره میکند که برای رسیدن به رشد بیشتر و موفقیت، از راههای مختلف مثل شرکت در رویدادها، برگزاری رویداد و… ارتباطهایی بسازید.
پرسونا یا Persona
پرسونا یک شخصیت فرضی است که از مشتریان کسب و کارتان در ذهن دارید. این شخصیت که البته باید آن را روی کاغذ بیاورید، کمک میکند راحتتر با مشتریان واقعی ارتباط گرفته، آنها را جذب کرده و ترغیبشان کنید به خرید.
SEO
سئو یا بهینه سازی سایت برای موتورهای جستجو، یکسری فعالیت است که با پیاده کردنش روی وب سایتتان، سایت برای نمایش در نتایج جستجو کلمات کلیدی مختلف بهینه میشید. مثلا اگر سایتتان در حوزه روانشناسی است و از دیگر رقبا سئو قدرتمندتری داشته باشد، وقتی کسی در گوگل کلمه خدمات روانشناسی را جستجو کند، سایت شما را بالاتر از دیگر رقبا مشاهده میکند.
مزیت رقابتی
اصولا کسب و کارهای موفق باید یک یا چند مزیت رقابتی داشته باشند. این مزیتها همان چیزی است که باعث میشود نسبت به رقبا متمایز بوده و مخاطبان شما را به جای آنها انتخاب کنند. مثلا مزیت دیجی کالا، وجود تعداد زیادی محصول، برند شناخته شده و همینطور سئو قدرتمند سایت است. یا مثلا مزیت اسنپ نسبت به تپسی، وجود تعداد زیادی ماشین است که باعث میشود مشتریان سریعتر تاکسیشان را بگیرند.
کلام آخر
خب به انتهای مقاله واژه نامه استارتاپی رسیدیم. به عنوان کلام آخر اگر چیزهایی که از این مقاله یاد گرفتید به نظرتان مفاهیم ارزشمندی بود، حتما سری به دیگر مقالات وبلاگ سایت من و البته مقالات اصطلاحات تخصصی بازاریابی دیجیتال و… بزنید. راستی اگر در مورد هر کدام از اصطلاحات این مقاله هم سوالی داشتید، در بخش نظرات منتظر شما هستم تا سوالات تان را جواب بدهم.
منابع: